روزهای من و کیاراد 3ساله من چطور گذشت ؟ (1)
خیلی وقته که واسه نوشتن روزهای با هم بودنمون اینجا نیامده بودم فکر کنم حدود چهار ماهی میشه که چیزی ننوشتم و حسابی دلم برای نوشتن روزهایی که در کنار هم میگذرانیم تنگ شده ، همیشه با خوندن مطالب قبلی غرق در لذت میشم و از اینکه برخی از خاطراتمون را ثبت کردم خوشحالم خصوصا زمانی که چیزی را فراموش کردم و با خوندن مطالبمون به یاد شادی اون روزها حسی وصف ناشدنی در وجودم رخنه میکنه و تصمیم میگیرم که همچنان برایت بنویسم ولی هربار به دلیلی مدتی نوشتنم به تاخیر میفته و باعث میشه افسوس بخورم ...اینبار دیگه سعی میکنم به روز تر از همیشه خاطراتمون را ثبت کنم... واسه اینکه نوشتن خاطرات چهار ماه کار ساده ای نیست من هم تصمیم گرفتم این مدت و کلا روزهای سه سال...