کیارادکیاراد، تا این لحظه: 12 سال و 2 روز سن داره
روناکروناک، تا این لحظه: 6 سال و 6 ماه و 18 روز سن داره

روزهای رویایی....DEARM ON

روزهای من و کیاراد 3ساله من چطور گذشت ؟ (3)

1395/3/8 11:34
نویسنده : مامان رویا
1,293 بازدید
اشتراک گذاری

توی این پست یک سری دیگه از فعالیتها و بازیهایی را که توی سال 94 با هم انجام دادیم را واست مینویسم ...

انجام بازی ماز که خیلی دوست داری....آرام

...

کار با قیچی و آموزش خطوط ....درسخوان

..

نقاشی با گچ توی حیاط..ببین چه راحت روی خاکها نشستی...چشمک

...

تفریح مورد علاقه شما ...رفتن به دریا و بازی با آب و ماسه...بوس

...     ...

نقاشی روی ماسه ها...بغل

...

چیدن برگ درختها واسه نقاشی و کاردستی...چشمک

...

نقاشی و کاردستی با برگ....محبت

...     ..

چاپ با گواش و برگ ...که واست خیلی خیلی جذاب بود و دوست داشتی..محبت

..     ...

یک روز توی حمام با رنگ یه دریای ابی درست کردیم و قایق نفتی که خاله رعنا جون واست خریده بود را همراه با چند تا قایق کاغذی بردیم و کلی بازی کردیم و لذت بردی..بغل

..    

بعد از کمی بازی یواش یواش وارد آب شدی...خندونک

...

خلاصه کلی بازی کردی و خندیدی و دوست داشتی....محبت

....     ...

گاهی هم به پارک و بازی و تفریحات ساحلی...محبت

..     ...

چند روزی هم با این شهرکوچک و ماشینهات سرگرم بودی راضی

//     ...

یک روز بادی و بازی لذت بخش با برگ گلها...خندونک

...

توی مهر ماه وقتی هوا کمی خنک شده بود به همراه بابا کورش داخل گلدون بذر گل کاشتید و هر روز خودت بهش آب میدادی تا سر از خاک بیرون زدند و حسابی لذت بردی و میگفتی گلهای منه...محبت

...     ...

خودت از بابا کورش خواسته بودی که آفتاب گردان هم بکارید و بابا هم واست توی گلدان چند تایی کاشته بود که حسابی هم رشد کردند و گل دادند...بغل

...

مدتی هم واسه پرنده ها دانه میگذاشتیم تا دسته جمعی بخورند و شما ببینی و لذت ببری محبت والبته میامدند و شما از پشت پنجره نگاهشون میکردی و باهاشون حرف میزدی ...محبت

//

گاهی هم به مامان در تمیز کردن خونه و اتاقت کمک میکردی و البته استفاده از شیشه پاک کن از کارهای مورد علاقه شماست و چون مصرف بالایی دارید و برای هر میز تقریبا یک شیشه پاک کن مصرف میکنید و در آخر هم یک میز خیس تحویل مامان میدی توی این زمینه مامان رویا راضی به زحمت شما نیست خنده

...

مدتی هم هست ترجیح میدی موقع بیرون رفتن از خونه خودت موهات را مرتب کنی که این کار هم ماجراهای خودش را داره از تمام شدن پی در پی اسپری موهای مامان تا......گریه

...

مامان فدای تو و همه مهربونیهات اینم عکس اولین گلی که یک روز که همراه بابا کورش رفته بودی بیرون واسه من آوردی و برای من لذتی داشت لحظه ای که با ذوق وارد خونه شدی و گفتی مامان اینو برای شما آوردم ...مامان دوست دارم...که وصف ناپذیر است...محبت

...

پسر قشنگم این روزها وقتی به مامان میگی مامان دوست دارم محبت من میگم فدات بشم پسرم منم دوست دارم عاشقتم قشنگ مامان محبت حالا شما یاد گرفتی میای محکم من و توی بغل میگیری و میگی عاشقت بشم (بر وزن فدات بشم )بغل حالا این روزها عاشقت بشم برای من زیباترین جمله دنیاست که از زبون شیرین شما میشنوم...بغلمحبت

...

هرچی آرزوی خوبه مال تو...

پسندها (1)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)