کیارادکیاراد، تا این لحظه: 12 سال و 3 روز سن داره
روناکروناک، تا این لحظه: 6 سال و 6 ماه و 19 روز سن داره

روزهای رویایی....DEARM ON

سفرنامه 95 / همدان ...

1395/6/1 23:17
نویسنده : مامان رویا
1,299 بازدید
اشتراک گذاری

قرار بود امسال یک سفر کوتاه ایران گردی داشته باشیم و خیلی دوست داشتیم که خاله ها و دایی هم همراه ما باشند ولی متاسفانه برنامه کاری هیچ کس با برنامه ما هماهنگ نشد و ما مجبور شدیم سه نفری سفرمون را آغاز کنیم چشمکالبته در ابتدای سفرمون در همدان خاله رعنا جون و عمو عبد و خانواده محترمشون همراه ما بودند و باهم به غار علیصدر رفتیم و بسیار خوش گذشت...محبت

با رسیدن به منطقه گردشگری غار علیصدر و فضای سبز و هوای دلنشین آنجا اصلا تصور اینکه چنین غار زیبایی در چنین منطقه ای وجود داشته باشد را نمیتونستم بکنم یعنی همیشه تصورم از غار یه دهانه سنگی در دل یک کوه بود و اصلا فکر نمیکردم در چنین جایی بتونم یکی از عجایب جهان را ببینم که واقعا فوق تصور بود...آراممثلا غار شاهپور در منطقه بیشاپور که چند سال پیش رفته بودیم یکی از این غارهای زیبا بود که بعد از یک کوهنوردی کوتاه به یک دهانه سنگی و یک دنیای شگفت انگیز وارد میشدیم ...تعجب

غار شاپور در بیشاپور کازرون سال 90

...

..

خلاصه با وجود این ذهنیت تصور روبه رو شدن با چنین منطقه زیبایی واقعا برایم وصف ناپذیر بود و هیجان انگیز بود...تعجب

فضای اطراف غار و پسر خوش تیپ من ...بغل

..

..

غار علیصدر یکی از غارهای تالابی ایران و از معدود غارهای آبی جهان است. علیصدر همچنین بزرگ‌ترین غار آبی جهان می‌باشد. این غار نزدیک روستای علی‌صدر شهرستان کبودراهنگ در استان همدان واقع شده‌است. محوطه غار دالان‌های پیچ در پیچ و دهلیزهای متعددی دارد. از مجموعه رشته آبها، دریاچه بزرگی در درون غار بوجود آمده و از این رو نفوذ به ژرفای غار تنها با قایق میسر است.

...

اولین کاوش حرفه‌ای در غار علیصدر در سال ۱۳۴۲ توسط گروهی ۱۴ نفره از اعضای هیئت کوهنوردی همدان انجام شد. علی رغم انتشار خبر این بازدید و بازدیدهای متعاقب، تا سال ۱۳۵۲ دهانه غار تنگ و در حدود ۵۰ سانتیمتر بود و دسترسی به داخل غار تنها توسط کوهنوردان حرفه‌ای ممکن بود؛ تا اینکه عبدالله حاجیلو که ریاست هیئت کوهنوردی همدان را بر عهده داشت و از جلب توجه مقامات برای توسعه غار مأیوس شده بود، شخصاً دست به کار شد و با مقبولیتی که در شهر و استان داشت با کمک مردم محلی سرانجام دهانه غار در سال ۱۳۵۳ به عرض ۵ متر و ارتفاع ۳ متر باز شد. در سال بعد، با بتون‌ریزی قسمتی از کف غار، مسیر خشکی نیز برای راهپیمایی در غار ایجاد شد و سپس با تجهیز غار به چند قایق و نیز تأمین روشنایی داخل آن، در سال ۱۳۵۵، غار علیصدر به بهره‌برداری رسید .

..

برای گردش در غار باید سوار بر قایقهایی که به صورت سه تایی به هم وصل شده اند و توسط یک قایق پدالی حرکت میکنند شویم و یک گردش لذت بخش را تجربه کنیم...آرام

..

قسمت‌های زیادی از غار به شکل‌های مختلفی درآمده‌اند؛ مثل شیر دوسر، کبوتر، قایق وارونه یا قسمت دیگری از سنگ‌های غار که به شکل خوشه انگور است. سنگ‌های دیگری هم وجود دارند که خیلی شبیه گل‌کلمند؛ آن‌قدر طبیعی که احساس می‌کنید واقعا گل کلم هستند. من که با دیدن این سنگها هوس ترشی و کلم شور کردم خوشمزه

...

هوای داخل غار کمی سرد بود و من اصلا به این موضوع دقت نکرده بودم و لباس شما زیاد مناسب نبود البته شلوار واست آورده بودم که قبل از رفتن به داخل غار عوض کردم و یک پیراهن هم از مانی پسر برادر عمو عبد پوشیدی هرچند واست بزرگ بود ولی خب گرمت میکرد و از این بابت خیالم راحت بود محبت البته تیپت هم با این لباس بزرگ و جلیقه بامزه شده بود قشنگ من...محبت

باید بگم پسر شجاع من اولش اصلا تمایلی به رفتن داخل غار نداشت و مامان رویا با یک ترفند و با استفاده از چیزهایی که میدونم دوست داری شما را راضی کردم راضیبهت گفتم شاید داخل غار مجبور بشیم کلاه های چراغ دار به سرمون بگذاریم و شما به عشق این کلاه ها با خوشحالی با ما همراه شدی ولی متاسفانه اثری از این کلاه ها نبود چشمکولی خب پسر منطقی من متوجه شد به خاطر نور و لامپهایی که داخل غار بود به این کلاهها احتیاجی نیست ...محبت

..

خیلی محو تماشای زیبایی های غار شده بودی و مدام تصوراتت را واسه ما تعریف میکردی محبت مثلا اینکه اینجا جای دستهای دایناسورهاست ...یا جای دندانهای دایناسورهاستسوال و کلا توی دنیای دایناسورها بودی البته من واست توضیح میدادم ولی خب شما به حرفهای خودت اعتقاد بیشتری داشتی درسخوانو با دنیای خودت لذت بیشتری میبردی...راضی

..

داخل غار یک مسیری را همراه قایق حرکت میکنیم و جاهای دیدنی را بازدید میکنیم و یک جایی از قایق پیدا میشیم و مسیری را پیاده از پلها و جاهای قشنگ رد میشیم و لذت میبریم که گاهی این پله ها واسه شما خسته کننده بود که البته برادرهای عمو عبد با مهربونی زیادشون اصلا اجازه ندادند که شما خسته بشی...خسته

کیاراد و عمو بهرام...محبت

...

کیاراد و عمو بهمن...محبت

...

فدای چهره قشنگت بشم که کمی هم نگران بودی و میگفتی مامان اینجا جای خطرناکیه ترسو

...

بعد تقریبا دو ساعتی غارنوردی از غار خارج شدیم و برای من تجربه بسیار قشنگی بود و واقعا لذت بردم و یکی از شگفتیهایی بود که تا به حال دیده بودم ...آراماون شب هم کنار خاله رعنا جون و عمو عبد و خانواده مهربونشون بسیار خوش گذشت محبت و فردا سفرمون را به سمت سنندج ،بناب و مراغه ادامه دادیم...محبت

مرداد 95

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (1)

مامان امیرعطا
24 شهریور 95 22:23
زندگیتون همیشه سر شار از شادییییییی