کیارادکیاراد، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 29 روز سن داره
روناکروناک، تا این لحظه: 6 سال و 6 ماه و 14 روز سن داره

روزهای رویایی....DEARM ON

وقتی کیارادم چهارساله بود...

1396/10/30 16:47
نویسنده : مامان رویا
895 بازدید
اشتراک گذاری

این مطلب را خیلی وقت پیش نوشتم البته اصلا یادم نمیاد کی نوشتم (طبق تاریخی که داره شهریور ماه 95 نوشتم یعنی حدود یک سال و چهار ماه پیش )ولی الان که خوندم دلم نیومد که ثبتش را قطعی نکنم الهی من فدای حرف زدنت بشم که اینقدر شیرین بودی و هستی مرد کوچولوی من...محبت

فدای تو

...توی صحبت کردن از حرف اضافه به بندرت استفاده میکنی مثلا وقتی میخوای بگی به خدا میگی خدا مامان اینکار را بکن...خندونکیا مثلا به درد نخور را میگی مامان این اسباب بازی من دیگه درد خورده نیست...خندونکیا میخوای بگی به خاطر من کاری را انجام بده میگی خاطر من و خیلی از جمله های دیگه که شما به کار میبری...

یک روز میخواستی بگی مامان رامین تندتر از ما میرسه ....میگی مامان رامین تر الان تند میرسه...خندونک

داری با تبلتت آهنگ گوش میکنی اومدی میگی مامان گوش کن ببین این آهنگ چقدر رویایی ...منم میگم بله چه آهنگ قشنگیه ...بعد میگی مامان آهنگ کورشی کدومه ؟؟؟قیافه من تعجبیعنی شما فکر کرده بوده آهنگ رویایی به خاطر اسم مامان رویایی شده و دلت یه آهنگ کورشی میخواست...قه قهه

..

دایی همچنان روزی یکی دوبار زنگ میزنه و هربار دوست داره با شما حرف بزنه ولی از اونجایی که مدام داره قربون صدقه ات میره شما خیلی تمایلی به حرف زدن نداری و باید با هزار ترفند راضییت کنم که با دایی حرف بزنی چند روز پیش وقتی گوشی را گرفتی و شروع کردی با دایی صحبت کردن بعد چند جمله ای که حرف زدی دایی شروع کردن به قربون صدقه ات رفتن (به قول خودت قلبون کردن ) که شما هم یکدفعه گوشی را دادی به من و میگی : مامان بگیر نمیتونه خودش را کنترل کنه ...شاکی یعنی من و دایی را فکر کن اون لحظه چه حسی داشتیم ...خنده دایی که میگفت این دفعه ببینمش لهش میکنم ببین چی میگه...تعجب

..

فدای تو ...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)