بازگشت دوباره
بیشتر از یک سال میشه که اینجا مطلبی ننوشتم هر چند همیشه دلم لک میزد برای نوشتن ولی خب به دلایلی که اصلی ترین اون تنبلی بوده این همه مدت غایب بودیم ولی بالاخره بر تنبلی پیروز شدم و از امروز دوباره نوشتن را شروع کردم البته میدونم که خیلی از خاطرات این یکسال به فراموشی سپرده شده ولی سعی میکنم تا اونجایی که حافظه ام کمک میکنه اونها را به یادگارثبت کنم چون خوندن خاطراتی که که گاها بیشتر اونها هم فراموش میشه خیلی خیلی لذت بخشه و گاهی افسوس میخورم که ای کاش فرصتی میشد روزانه هام را ثبت کنم امیدوارم همون طور که خودم از خوندنشون لذت میبرم کیاراد و روناکم هم کیف کنند و لذت ببرند... حرفهای گفتنی واسه این مدتی که نبودیم زیاده که سعی میکنم همه را بنویسم یه عالمه خاطره خوب و شیرین که حیف ثبت نشه...
اینم یه عکس از کیاراد من که دیگه واسه خودش مردی شده , و این روزها دارم با استقلال طلبیهاش دسته و پنجه نرم میکنم.