کیارادکیاراد، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 28 روز سن داره
روناکروناک، تا این لحظه: 6 سال و 6 ماه و 13 روز سن داره

روزهای رویایی....DEARM ON

كياراد من ني ني شده....

1393/8/18 9:39
نویسنده : مامان رویا
1,060 بازدید
اشتراک گذاری

بعد از شش ماه كه از خداحافظي با مي مي ميگذره هنوز هم گاهي هواي مي مي خوردن به سرت ميزنه و يادي ازش ميكني...چند شب پيش موقع خواب دستهاي كوچولوت را داخل لباس مامان كردي و ...

ميگي: مامان تالاد مي مي بخوره....خوشمزه

يواش دستت را  از داخل لباسم درميارم ميبوسم و...محبت

ميگم : كياراد من بزرگ شده ...قوي شده ...ني ني ها مي مي ميخورند...قوی

فوري عكس العمل نشون ميدي با عصبانيت...کچل

ميگي : نه مي مي مال تالاده ، ني ني نيست...غمگین

ميگم : بله مال كياراد ولي ببين كياراد غذا خورده قوي شده ...قوی

يكم فكر ميكني و فوري ...متفکر

ميگي : مامان تالاد ني ني چشمک

خنده ام ميگيره كه چقدر ناقلا شدي كوچولوي قشنگم وقتي ديدي من راست ميگم با بازي ميخواي مامان را گول بزني كه نقش كياراد ني ني را بازي كني...اي كلك ...كلي ميبوسمت و بعد دوباره تكراز قصه عاشقانه هر شبمون قبل از خواب يعني  گفتن يه عالمه مامان دوست ببم (دارم) و عزيزم و جواب دادن من كه هر چند ثانيه بايد بگم منم دوست دارم و ببوسمت و يه خواب شيرين و من غرق در لذت دوست داشتن تو و غصه هر شب من كه اي كاش دوست داشتني نبود...

فداي تو شيطون بلاي من..

مهربون من...

پسر مهربون من از وقتي كه معناي كلمات را متوجه ميشه ...از كلمات هم براي نشون دادن احساسات قشنگش استفاده ميكنه مثلا تا چند وقت پيش دائم ميگفتي مامان دوست ببم يعني دوست دارم و عزيزي يعني عزيزم و حالا كه بهتر ميتوني صحبت كني ديگه عزيزم را درست ادا ميكني و روزي صد بار خصوصا زماني كه دارم كاري واست انجام ميدم مثلا موقع پوشيدن لباس يا دستشويي رفتن دائم ميگي مامان دوست ببم ...عزيزم...و منم هر بار ميگم منم همين طور پسر قشنگم ..مهربونم و كلي قربون صدقه ات ميرم....البته گفتن دوست دارم و عزيزم موقع خوابيدن به اوج خودش ميرسه و هر يك دقيقه اين دو كلمه را تكرار ميكني و مامان را ميبوسي تا بالاخره خوابت ببره ...حالا فكر كن من با شنيدن احساسات قشنگت و بوسيدنهاي كوچولوت وقتي ميخوابي توي آسمونهام پسر با احساسم....

چند روز پيش موقعي كه ميخواستيم بخوابيم مثل هر روز دوباره داشتي ابراز احساسات ميكردي البته اينبار پشت سر هم و با ريتم كه توي صدات بود ميگفتي دوست دارم منم مثل هميشه گفتم منم همين طور پسر قشنگم...كه يكدفعه گفتي نه مامان آهنگ...يعني به من نميگفتي دوست دارم بلكه داشتي آهنگ ميخوندي ...فكر كن مامان اون موقع چه شكلي شده بود.....غمگین البته كلي خنديدم و با بوس لهت كردم....بوس

فداي تو...

: کیاراد تا این لحظه ، 2 سال و 5 ماه سن دارد.

پسندها (6)

نظرات (11)

الهه مامان مبین
19 آبان 93 17:57
سلام رویای عزیزم . الهی بگردم برای این بچه ها که این می می رو یادشون نمیره . مبین منم تا 2 هفته پیش همش یاد می می میگرد . خصوصا توی خواب همش دستش رو به طرف می می میاورد و وقتی دستش رو از می می دور میکردم گریه میکرد . خلاصه با ترفند اینکه مامان رفته دکتر و آقای دکتر گفته مبین جون دیگه بزرگ شده و نباید به می می دست بزنه تا می می اوخ نشه ... یادش رفت . ایشاا.. جونتون سلامت باشه فرشته های آسمونی
مامان رویا
پاسخ
كيارادم زياد يادش ميكنه البته با بازي و شيطنت..
مامان فهیمه
21 آبان 93 0:08
عزیزم ای کیاراد شیطون و کلک
مامان نی نی کوچولو
21 آبان 93 23:49
ای جانمخداوند شما دوتا را برای هم نگاه داره عزیزم.محبتتون روز به روز زیاد بشه.الهی خاله فدات بشه وروجک
مامان رویا
پاسخ
مرسي خاله اي با آرزوي قشنگتون...
مامان امیرعطا
22 آبان 93 1:04
جونم عزیز خاله. می بوسمت از دور گل پسری.
فرزانه مامان آرین مهر
22 آبان 93 7:24
ای جانم ماشالله چقدرم سیاست داره ومیدونه هر حرفی رو کجا استفاده کنه
مامان مهری
27 آبان 93 8:54
ای جونم . قربون شیطنت کیاراد برم من. دقیقا مهراد هم همین جوریه هر وقت میشینه بغلم میگه می می و از روی لباس سرش رو نزدیک میکنه و مثلا شروع میکنه به خوردن و هر چند وقتی هم یه نگاه شیطون به من میکنه. ولی خوب مهراد زیر بار نی نی بودن نمیره. اتفاقا دیروز هم همین کارو کرد. بیاد کیاراد افتادم.
مامان مهری
27 آبان 93 8:55
قربون تالاد گفتنش..... مهراد هم براش تلفظ اسمش خیلی سخته. ولی خوب همین تلفظ اشتباه خیلی شیرین ترشون میکنه. فدای جفتشون.
مامان رویا
پاسخ
دقيقا ...كياراد تا قبل خودش را لالاد ميگفت ولي الان يه مدت لالاد تبديل شده به تالاد كه كلي هم موقع گفتنش خوردني ميشه..
سمانه مامان سروش
29 آبان 93 16:20
سللللللللللااااااااااام! حسابی دلم واستون تنگ شده بود!!!ای جونم تالاد خوردنی خاله! ...
مامان رویا
پاسخ
مرسي سمانه جون خوشحالم كه به ما سر زديد...
مامانی و بابایی دخمل بلا
4 آذر 93 13:49
سلاااااااااااااااام رویا جون گل و مهربونم و کیاراد شیرین زبون و با احساسم ای کلک , ای بلا , قربون اون احساستت برممممممم .... مامانت حق داره ماچ ماچیت کنه و با بوس لهت کنه جیگر کوچولو ... عزیز دلم به خاطر داشتم این پسر باهوش و با استعداد بهت تبریک میگم عزیز دلم و از اینکه میبینم لحظات پر از عشقی رو کنار هم میگذرونین بی نهایت خوشحالم ... دوست خوبم نگران نباش.... ما حالمون خوبه ... کمی دلم گرفته بود ... رمز پستم رو خصوصی برات میزارم گلم ... دوستتون دارم و میبوسمت ...
مامان رویا
پاسخ
ممنون دوست من...
آجی محمدمهدی
6 آذر 93 18:40
آرزويم اين است:ديدن اوج غرورت درصبح و رسيدن به همه ی رویایت من دعا خواهم کرد،روزهایت پرنور،شب تو مهتابي سینه ات صادق وصاف رنگ باران باشد...
مامان فاطمه
7 آذر 93 17:14
[خدا حفظش کنه این گل پسری رو
مامان رویا
پاسخ
مرسي عزيزم....