كياراد من ني ني شده....
بعد از شش ماه كه از خداحافظي با مي مي ميگذره هنوز هم گاهي هواي مي مي خوردن به سرت ميزنه و يادي ازش ميكني...چند شب پيش موقع خواب دستهاي كوچولوت را داخل لباس مامان كردي و ...
ميگي: مامان تالاد مي مي بخوره....
يواش دستت را از داخل لباسم درميارم ميبوسم و...
ميگم : كياراد من بزرگ شده ...قوي شده ...ني ني ها مي مي ميخورند...
فوري عكس العمل نشون ميدي با عصبانيت...
ميگي : نه مي مي مال تالاده ، ني ني نيست...
ميگم : بله مال كياراد ولي ببين كياراد غذا خورده قوي شده ...
يكم فكر ميكني و فوري ...
ميگي : مامان تالاد ني ني
خنده ام ميگيره كه چقدر ناقلا شدي كوچولوي قشنگم وقتي ديدي من راست ميگم با بازي ميخواي مامان را گول بزني كه نقش كياراد ني ني را بازي كني...اي كلك ...كلي ميبوسمت و بعد دوباره تكراز قصه عاشقانه هر شبمون قبل از خواب يعني گفتن يه عالمه مامان دوست ببم (دارم) و عزيزم و جواب دادن من كه هر چند ثانيه بايد بگم منم دوست دارم و ببوسمت و يه خواب شيرين و من غرق در لذت دوست داشتن تو و غصه هر شب من كه اي كاش دوست داشتني نبود...
مهربون من...
پسر مهربون من از وقتي كه معناي كلمات را متوجه ميشه ...از كلمات هم براي نشون دادن احساسات قشنگش استفاده ميكنه مثلا تا چند وقت پيش دائم ميگفتي مامان دوست ببم يعني دوست دارم و عزيزي يعني عزيزم و حالا كه بهتر ميتوني صحبت كني ديگه عزيزم را درست ادا ميكني و روزي صد بار خصوصا زماني كه دارم كاري واست انجام ميدم مثلا موقع پوشيدن لباس يا دستشويي رفتن دائم ميگي مامان دوست ببم ...عزيزم...و منم هر بار ميگم منم همين طور پسر قشنگم ..مهربونم و كلي قربون صدقه ات ميرم....البته گفتن دوست دارم و عزيزم موقع خوابيدن به اوج خودش ميرسه و هر يك دقيقه اين دو كلمه را تكرار ميكني و مامان را ميبوسي تا بالاخره خوابت ببره ...حالا فكر كن من با شنيدن احساسات قشنگت و بوسيدنهاي كوچولوت وقتي ميخوابي توي آسمونهام پسر با احساسم....
چند روز پيش موقعي كه ميخواستيم بخوابيم مثل هر روز دوباره داشتي ابراز احساسات ميكردي البته اينبار پشت سر هم و با ريتم كه توي صدات بود ميگفتي دوست دارم منم مثل هميشه گفتم منم همين طور پسر قشنگم...كه يكدفعه گفتي نه مامان آهنگ...يعني به من نميگفتي دوست دارم بلكه داشتي آهنگ ميخوندي ...فكر كن مامان اون موقع چه شكلي شده بود..... البته كلي خنديدم و با بوس لهت كردم....
: کیاراد تا این لحظه ، 2 سال و 5 ماه سن دارد.