کیارادکیاراد، تا این لحظه: 12 سال و 3 روز سن داره
روناکروناک، تا این لحظه: 6 سال و 6 ماه و 19 روز سن داره

روزهای رویایی....DEARM ON

نقاش كوچولوي من...

1393/9/10 11:0
نویسنده : مامان رویا
1,509 بازدید
اشتراک گذاری

پسر قشنگ مامان اين روزها زمان زيادي از روز مشغول كشيدن نقاشي و يا رنگ آميزي كتابهات هستي و به خوبي كتابهايي كه مخصوص رنگ آميزي با كتابهاي خوندني را از هم تفكيك ميكني ولي گاهي كه شيطنتت گل ميكنه اصرار داري كه اين كتاب خوندني رنگ آميزي و سعي داري رنگش كني البته در بيشتر مواقع من موفق ميشم كه قانعت كنم كه اين فقط مخصوص خوندن ولي وقتي كتابي را كه نبايد رنگ كني ... رنگ ميكني و ميدوني كه اشتباه كردي مياري نشونم ميدي ميگي مامان ببين قشنگ شده قه قهه

...     ...

...

تا دو ماه پيش فقط دوست داشتي كه واسه خودت چيزي بكشي يا اينكه من برات ماشين بكشم و شما لاستيكش را بكشي يا آدم بكشم و شما چشمهاش را بكشي و در آخر هم خط خطي كني و بگي ماشين كجاست ؟متفکر ولي يه روز ديدم كه عكسهاي كوچولوي كنار دفتر نقاشيت را رنگ ميكني و توضيح هم ميدي كه مامان دستش را رنگ كنم ...لباسش را رنگ كنم ...ببين قشنگش كنم ...اونجا بود كه متوجه شدم الان موقع خريد كتابهاي رنگ آميزي واسه شماست و درست هم حدس زده بودم چون هرچند مرتب رنگ نميكني ولي ميدوني كه بايد چه كار كني و كلي ذوقت را ميكنم...

...     ...

در مورد وسايل نقاشي ، كشيدن با آبرنگ ...مداد شمعي و مداد رنگي را تجربه كردي ولي استفاده از تراش را هنوز نميدوني يعني تراش تا به حال بهت ندادم چون فكر ميكنم هنوز وقتش نرسيده و باعث دردسر ميشه مثل پاك كن كه ميترسيدم داخل دهنت بكني و بهت نداده بودم تا اينكه چند روز پيش ديدم موقع كشيدن نقاشي رفتي از آشپزخانه دستمال آوردي و ميخواي جايي از نقاشيت را پاك كني اون موقع بود كه فهميدم وقتشه كه با پاك كن هم آشنا بشي وقتي بهت دادم وگفتم با اين پاك كن كلي واست جالب بود ...

گاهي هم چنان غرق در كشيدن هستي كه اصلا هيچ چيزي نمي تونه حواست را پرت كنه نقاش كوچولوي من...

...     ...

جديدا هم توي نقاشهات دائم داري مامان و بابا و گاهي تالاد (كياراد) را ميكشي ...

مامان و بابا...

البته نقاشي كشيدن شما دردسرهاي خودش هم داره ...نقاشي كشيدن روي ديوار و وسايل خونه كه حسابي مامان را كلافه ميكنه خصوصا وقتايي كه براي تميز كردنش هم دچار مشكل ميشم ...مثل چند روز پيش كه با مداد شمعي در عرض چند دقيقه كوتاه كه مامان داخل آشپزخونه بوده مبل را مثل رنگين كمان رنگ كرده بودي و حسابي داد مامان را در آوردي ...تازه وقتي با هم آشتي كرديم و معذرت خواهي كردي آخرش ميگي مامان خونه قشنگ بشه خنده آخه من چه جوابي به شما بدم با اين ديد هنريتسوت

با بابا كورش تصميم گرفتيم به ديوار كاغذ بچسبونيم و ازت بخوايم كه فقط اونجاها نقاشي كني هر چند كمي چاره ساز بوده ولي گاهي كه از كاغذ ميزني بيرون زياد بدت نمياد و به عمد ديوار هم از خط خطيهات بي نصيب نميمونه....اون گوسفند ها را هم مامان كشيده تا با هم شعر بع بع بلك شيپ را تمرين كنيم...

...    

اينم يه روش ديگه اي از نقاشي...

...

يه روز هم كه مامان داشت خياطي ميكرد وقتي لاي چسب مامان را ديدي هوس نقاشي كردن زد به سرت منم واسه اينكه سرگرم بشي و من به كارم برسم اجازه دادم روي لاي چسب خياطي مامان اثر هنري بكشي...

نقاشي روي لاي چسب...

يك روز هم با آبرنگ به جاي نقاشي توي دفترت خودت را نقاشي كرده بودي...چشمهاتو ببين ...سوت

...

پارسال زمستون كه خونه مامان عفت جونم بوديم مامان عفت مهربون با حوصله و عشق كنارت مينشست و واست نقاشي ميكشيد و شما هم كلي كنارش لذت ميبردي و حالا عكسهاي اون روزها به يادگار مونده كه با ديدنشون يه بغض همه وجودم را ميگيره و بي اختيار اشكم سرازير ميشه وقتي عكسها را ميبيني سعي ميكني اسمي از مامان عفت نبري هر موقع هم ميگي اوبه فوري به چشمهاي من نگاه ميكني و ميگي مامان بخند...

...

خوب ميدونم كه رفتن مامان عفت مهربونم همون طور كه براي من بعد از اين مدت هنوز باورش سخته براي شما نيز گنگ و مبهمه گاهي توي خونه بدون هيچ پيش زمينه اي يكدفعه ميگي مامان اوبه اومده خونه شون...مامان اوبه بياد خونمون...ديروز ميگي مامان اوبه اومده خونه من... اوبه برم پارك ...من اوبه بوسش كنم... ومن فقط پر اشكم...يه روز هم توي نقاشيهات فقط اوبه ميكشيدي و گاهي هم مامان و تالاد...

اينم نقاشيت از اوبه مهربون كه نميدونم در آينده تصوير مهربونش توي يادت ميمونه يا نه ؟؟؟

...

خاطرات هر چه " شيرين تر  " باشند...

بعدها از" تلخي" گلويت را بيشتر مي سوزانند !

پسندها (3)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (12)

مامان محمدحسین
10 آذر 93 13:04
آفرین به این نقاش هنرمند... راست میگی خاله ، منم باید برم کتابای رنگ آمیزیش رو بدم بهش...ممنون که یادآوری کردی عزیزم...
مامان رویا
پاسخ
مرسي خاله جون بله فكر كنم ديگه وقتشه....
مامان فهیمه
10 آذر 93 16:12
سلام رویا جون آفرین به کیاراد جونم که این نقاشیها رو کشیده میگم علی که هنوز چیزه واضحی نمیکشه دو سال و دو ماهشه فقط خط خطی میکنه و خط راست میکشه و خطهای منحنی تقریبا شکل دایره که خودم جهت دادم به نقاشیش به نظرت چه کارای کنم که بهتر شه . عزیزم کیاراد جونم هم درک میکنه که تو ناراحت میشی وقتی به یاد مامان عفت میفتی واسه همین بهت اینجوری میگه .مبگه بخند نازی عزیزم بچه ها همه چیزو درک میکنن بی انکه ما متوجه شیم.بعضی وقتا علی میاد و یه کاری میکنه تعجب میکنم میگم تداید این کارو کی یاد گرفته من شاید یک بار جلوش انجام دادم.
مامان رویا
پاسخ
ما با هم سعي ميكنيم زياد نقاشي بكشيم مثلا ماشين بكش ازش بخواه لاستيكش را بكشه حتي اگه به جاي لاستيك خط هم كشيد تشويقش كن و بهش بگو دو تا دايره واسه لاستيكش گاهي دستش را بگير با هم بكشيد تا تشويق بشه...ولي بازم دوست من داري عجله ميكني علي كوچولو تازه دوسال و دوماهشه...
الهه مامان مبین
10 آذر 93 18:14
سلام رویا جون عزیزم . خوبید . قربون این نقاش کوچولوم بشم من که از الان اینقدر استعداد داره هزار ماشاا.. . رویا جون این چیزها ذاتی هست و هر بچه ای علاقه به نقاشی نداره . حتما کیاراد جون هم به کسی توی خونواده کشیده شده . مثل مبین من که این استعدادش به خودم رفته . قربون همه نی نی های دنیا . میبوسمتون خیلی زیااااااااااااااااااااااااااااااااااااااد
مامان رویا
پاسخ
مرسي دوست من...شايد من كه نقاشيم اصلا خوب نيست ولي بابا كورش نقاشيش خوبه...
الهه مامان مبین
10 آذر 93 18:15
متنی که زیز عکس کیاراد جونم نوشتی دلم رو چقدر سوزوند . عین واقعیت هست گلم
مامان رویا
پاسخ
متاسفانه واقعيت چيزي جز اين نيست...
مامان طاها
10 آذر 93 19:47
سلام خاله جونوای چه نقاشی های خوشگلی کشیدی تو عزیزم.خیلی قشنگنند آفرین به تو کیاراد عزیزمواقعا هم نقاش ماهری هستی خاله قربونت برم.آفرین صد آفرین به پسری نازم
مامان رویا
پاسخ
مرسي خاله جان يعني نقاش ميشم ؟؟؟
مامان امیرعطا
11 آذر 93 17:30
عزیزم آفرین نقاش کوچولو... چه نقاشی های خوشگلی.بوسسسسسسس. عزیزم فدات بشم من با اون اوبه گفتنت و دل مهربون شما بچه ها که توش فقط عشقه و مهربونی...
مامان رویا
پاسخ
مرسي خاله جون از مهربونيتون...
فرزانه مامان آرین مهر
14 آذر 93 8:25
آفرین به کیاراد عزیزو دوست داشتنی پیکاسو کوچولو عجب نقاشیهای خوشگلی ماشالله خدا حفظت کنهخاله دفعه بعد که داری ببعی میکشی دیوارم خط خطی کن که خوشگل بشهخدا مامان عفت مهربون رو قرین رحمتش کنه روحش شاد
مامان رویا
پاسخ
چه پيشنهاد خوبي خاله اي ...ولي مامانم..
مامان مهراد
16 آذر 93 11:16
ای جونم . قربون نقاش کوچولو برم من.
سمانه مامان سروش
21 آذر 93 17:29
ای جونم پیکاسو کوچولو!کاش نزدیک بودیم با سروش میشستن و نقاشی میکشیدن
مامان رویا
پاسخ
كاشكي....
آجی محمدمهدی
1 دی 93 14:19
خدایا به فرشتگانت بسپاردرلحظه لحظه نیایش خویش دوستان مرا از یاد نبرند . آمین
آجی محمدمهدی
1 دی 93 14:19
تنها چيزى كه از فردا ميدانم اين است كه خدا قبل ازخورشيد بيدار است.ازاو میخواهم که قبل از همه درکنار تو باشدو راه را برایت هموار کند ... فردایت سپید
کوثر
10 دی 93 17:43
___♥♥♥ __♥♥_♥♥ _♥♥___♥♥ _♥♥___♥♥_________♥♥♥♥ _♥♥___♥♥_______♥♥___♥♥♥♥ _♥♥__♥♥_______♥___♥♥___♥♥ __♥♥__♥______♥__♥♥__♥♥♥__♥♥ ___♥♥__♥____♥__♥♥_____♥♥__♥ ____♥♥_♥♥__♥♥_♥♥________♥♥ ____♥♥___♥♥__♥♥ ___♥___________♥ __♥_____________♥ _♥_____♥___♥____♥ _♥___///___@__\\__♥ _♥___\\\______///__♥ ___♥______W____♥ _____♥♥_____♥♥ _______♥♥♥♥♥ سلام وب شماعالیه من وقتی عکس کودک شمارو میبینم فکر میکنم اجی وبرادر خودمه راستی به وب منم بیایید واگه موافق بودیید تبادل لینک هم بکنیم مرسی
مامان رویا
پاسخ
مرسي عزيزم....