کیارادکیاراد، تا این لحظه: 12 سال و 4 روز سن داره
روناکروناک، تا این لحظه: 6 سال و 6 ماه و 20 روز سن داره

روزهای رویایی....DEARM ON

خواب مستقل...

1394/5/28 11:9
نویسنده : مامان رویا
2,029 بازدید
اشتراک گذاری

خیلی وقت بود که تصمیم داشتم کاری کنم که واسه خوابیدن به تنهایی توی اتاق خودت بخوابی ، اولش میخواستم هر موقع از شیر گرفتمت این تصمیمم را عملی کنم ولی اینقدر از لحاظ عاطفی با خودم درگیر بودم که فکر اینکه شبها از خودم جدات کنم آزارم میداد واسه همین به بهانه های مختلف عملی کردن این مورد را به تاخیر می انداختم البته مدام توی کتابهات و یا کارتن هایی که با هم میدیدیم هرجایی بچه ای توی تخت خودش میخوابید در موردش واست صحبت میکردم واز کار خوبش تعریف میکردم ...تشویقتا اینکه حدود یک ماه پیش یک شب که خیلی سر درد شدیدی هم داشتم و فقط منتظر بودم که زودتر بخوابی تا من هم بخوابم خواب آلودبعد از خوندن کتابهای شبانه و خاموش کردن برق اتاق خواب یکدفعه گفتی : مامان میخوام توی اتاق خودم بخوابم با اینکه خیلی سرم درد میکرد و فکر میکردم که اینم یه کلک واسه این که دیرتر بخوابی ولی از حرفت استقبال کردم و گفتم پس بوس بابا را بده و شب بخیر بگو تا بریم اتاقت بوسو با هم به اتاقت اومدیم و بعد از خوندن چندتایی کتاب به خواب رفتی...خواب و من موندم و دلم که توی عمل انجام شده قرار گرفته بود و نمیدونستم که تنهات بگذارم و برم بخوابم یا بمونم پیشت متفکرخلاصه رفتم اتاق خودمون وبا کلی توصیه به بابا کورش که حواسش باشه نکنه من خوابم ببره و شما بیدار بشی وگریه کنی و من نشنوم اون شب را با چند بار سر زدن به شما به صبح رسوندمغمناک صبح ساعت 6 بعد از رفتن بابا کورش به پالایشگاه بیدار شدی و خواستی که دوباره واست کتاب بخونم و دوباره با خوندن چند صفحه ای از کتابت به خواب رفتی ...

کیاراد من دقیقا 3 سال و 3 ماه و 24 روزه بودی که به درخواست خودت واسه خوابین مستقل شدی و اینم یک عکس از اولین شبی که به تنهایی توی اتاق خودت خوابیدی... جشن

اولین خواب مستقل..

البته باید بگم از بعد از اون شب تازه ماجرای شبهای من و شما وارد مرحله جدیدی شده محبت بعد از مسواک زدن و شب بخیر گفتن به بابا کورش من توی اتاق شما بعد از خوندن چند تایی کتاب ، گوش کردن به آهنگهای لالایی ، و دیدن بازیهای شما با عروسکهات بعد از حداقل یک ساعت که دیگه این شکلی شدم کچلتازه میتونم برم بخوابم خواب آلود که البته اگه در طول روز یک خواب بی موقع هم رفته باشی و خوابت نبره تمام تلاشهای من واسه خوابوندن شما چند برابر میشه...

اینم چند تایی عکس از شبهای من و شما قبل از خواب...محبت

....

 

...     ...

البته فقط همین یک شب از تختت اومدی بیرن به بهانه پیدا کردن یکی از عروسکهات در غیر این صورت فقط توی تختت بازی میکنی...نه

...

اینم آب دادن به این عروسکهای بیچاره به زور که میگفتی تشنه هستند...تعجب

...     ....

اینم بازی با چراغ قوه و اجرای نمایش سایه ای روی دیوار...چشمک

....     ....

این جرثقیل را هم به عنوان جایزه واست خریدم که خیلی خیلی دوستش داره ...و نکته خنده دار اینکه به چرثقیل میگی :سرکنده خندونککه نمیدونم چرا این اسم را واسش گذاشتی؟؟سوال

....

حالا دقیقا یک ماه شده که شبها توی اتاق خودت میخوابی ...خواب البته دو هفته ای اصفهان بودیم و از روزی که برگشتیم فقط صبح ها حدود ساعت 5 از خواب بیدار میشی و اول چراغ خواب اتاقت را خاموش میکنی و با در دست داشتن یکی از عروسکهات با گریه به اتاق ما می آیی ...البته من نمی دونم چرا گریه میکنی ؟ آخه اگه ناراحتی چرا اینقدر با حوصله اول چراغ خوابت را خاموش میکنی بعد یکی از عروسکهات را بغل میکنی ؟؟؟و بعد به اتاق ما می آیی؟؟؟قه قهه

بعد از گذشت این یک ماه من هم از نظر عاطفی رشد کردم و نه تنها از اینکه موقع خواب کنارم نیستی دلگیر و مضطرب نیستم بلکه یک احساس رضایت و غرور وصف ناشدنی وقتی به خواب میری و صورت قشنگت را میبوسم در دلم احساس میکنم و حس میکنم پایه های اعتماد به نفس و شخصیت پسر کوچولوی من هر روز داره محکمتر و استوارتر میشه و از این بابت خرسندم...راضی

....

خوابهای رنگی ببینی پسر زیبای من...

پسندها (3)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (4)

مامان مهری
30 شهریور 94 11:35
سلام. آفرین به آقا کیا راد که دیگه تنهایی رو تختش می خوابه... فقط یه چیزی کیاراد همیشه با این همه عروسک میخوابه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟ یا برای قشنگ شدن عکس سلیقه به خرج دادی ؟ کیاراد جونی دوست دارم
مامان رویا
پاسخ
سلام دوست من ...تقریبا هر شب این همه عروسک کنارش هست ولی وقتی خوابش میبره من همه را به جز یکی برمیدارم ولی تا قبل از اینکه خوابش ببره اجازه نمیده بردارم و به بهانه اینکه این یکی خواهر اون یکی ...یکی مامانش هست و میخواهند پیش هم باشند تختش به این شکل در میاد... و این تقریبا کار هر شبمون هست...
مامان فهیمه
1 مهر 94 1:42
سلام عزیزم خوبی کیاراد جونم خوبه.وااای که چقد جدا خوابیدنش شبیه علی بوده .علی هم تقریبا یک ماهی میشه که به درخواست خودش جدا خوابیده.خیلی جالبه که بچه ها تو یک سری موارد شبیه هم هستن.منم نگران بودم وقتی از مسافرت برگشتیم دوباره فیلش یاد هندستون کنهولی نه خدا رو شکر خیلی دلتنگانه استقبال کرد از اتاقشو تختشمن هنوز پست مربوطه رو نزاشتم کلا یه کم تنبل شدم این روزا کلی پست عقب افتاده دارم
مامان رویا
پاسخ
دقیقا فهیمه جان کیارادم خیلی علاقه نشون میده به جدا خوابیدن...مامنتظر داستان علی کوچولو هم هستیم...
محبوبه مامان ترنم
4 مهر 94 14:03
سلام رویا جان. یک قدم جدید برای استقلال کیاراد جون رو بهت تبریک می گم. خیلی خوبه که خودش پیشنهاد دهنده بوده.
مامان رویا
پاسخ
مرسی دوست من ...درسته اینکه خودش پیشنهاد داد خیلی کمک کرد ولی خب من خیلی وقت بود در این مورد باهاش صحبت میکردم...
دوستان
1 آبان 94 13:04
تمام مطالبتون و خوندم خیلی جالب و دیدنی بودن/ به ماهمسربزنید خوش حال میشیم/
مامان رویا
پاسخ
مرسی حتما...