درست كردن پازل...
تقريبا يك سال و ده ماهه بودي كه اولين پازلت را خاله رفعت جون كه يه پازل باب اسفنجي بود فقط به خاطر عكس باب اسفنجي همراه با يه كتاب رنگ آميزي باب اسفنجي به خاطر علاقه اي كه به اين شخصيت كارتوني داشتي واست خريد ولي اون موقع هيچ علاقه اي به درست كردن پازل از خودت نشون ندادي من هم گذاشتم تا مدتي بگذره و بهتر متوجه بشي..
چند وقت بعد خودم يه پازل حيوانات با تكه هاي بزرگتر واست خريدم و با اينكه تكه هاش بزرگتر و جذاب تر بود ولي باز هم خيلي توجه شما را واسه اينكه خودت درست كني جلب نكرد و مامان رويا عجول يه كمي ناراحت كه چرا دوست نداري...
تا اينكه مدتي بود كه به بازي با گوشي مامان علاقه پيدا كرده بودي و منم به خاطر اينكه بازيهايي كه انجام ميدي يه كم فكري هم باشه چند تايي بازي پازل واست دانلود كرده بودم كه اون بازيها را خيلي سريع ياد گرفتي و علاقه مند به پازل شدي و مامان رويا كلي خوشحال شد...
همين موضوع و علاقه شما به بازيهاي هوش و آموزش زبان باعث شد كه يه تبلت واست بخريم تا گوشي مامان رويا هم ديگه بشه مال خودش... هر چند قرارمون با باباكورش اين بود كه واسه تولد سه سالگيت تبلت واست بخريم ولي زودتر خريديم....هر چند اون روزها كه پيش مامان عفت جونم بوديم و من به خاطر اين كه شما ساكت بازي كني گوشي خودم را بهت ميدادم ...مامان عفت با خنده ميگفت مامان واسه بچه ام همين حالا تبلت بخريد و كلي سر اين موضوع ميخنديديم...افسوس...البته توي اين مدتي كه با گوشي مامان بازي ميكردي ديگه حسابي مهارت پيدا كرده بودي و از بابت گوشي و اينكه خراب بشه نگراني نداشتم فقط گاهي با هم توي انتخاب تصوير زمينه گوشي هم عقيده نبوديم و شما اونو به سليقه خودت گاها تغيير ميدادي...
پسر مامان درحال آموزش به فيل يا به قول شما elephant
خلاصه حدود يك ماه و نيم پيش يك روز كه من توي آشپزخونه مشغول بودم و شما توي اتاق مشغول بازي اومدم ديدم به تنهايي خودت پازلت را درست كردي كلي ذوقت را كردم و خوشحال شدم پسر باهوش من...
يعني دو سال و هشت ماهه بودي كه اولين بار خودت به تنهايي پازلت را درست كردي...البته پازلهاي تبلتت را از خيلي وقت پيش خودت درست ميكردي...
و از اون روز اين ديگه كار هر روزت شده و هر روز با دقت پازلهات را به تنهايي درست ميكني....
هورا ...هورا... تمام شد...
حالا نوبت يكي ديگه....
و گاهي هم اين طوري خستگيت را رفع ميكني...
دوست دارم ...