اولين سينما
اون موقع ها كه هنوز شما به دنيا نيومدي بودي و من و بابا كورش تنها بوديم هميشه آخر هفته ها ميرفتيم سينما و هر هفته اين موضوع تكرار ميشد...ولي از وقتي شما كوچولوي ناز نازي به دنيا اومدي فقط يك بار اونم وقتي نوزاد بودي رفتيم ...البته نرفتنون توي اين مدت دو دليل داشته اول اينكه اينقدر سرگرم شما بوديم كه داخل خونه هم نتونستيم مثل قبل فيلم ببينيم...دوم اينكه فكر ميكردم محيط سينما واست خسته كننده باشه و آروم نگيري واسه همين خودمون را دو سال از سينما رفتن محروم كرديم...ولي الان مدتها بود كه منتظر بودم يه فيلم كودكانه اكران بشه تا بتونيم استارت سينما رفتن را بزنيم چون احساس ميكردم واسه بار اول خيلي مهمه كه فيلمي باشه كه دوست داشته باشي و از سينما خاطره خوب پيدا كني...تا اينكه يك ماه پيش شهر موشها 2 اكران شد و شما براي بار اول به سينما رفتي گلم.... البته جالب كه بدوني مامان رويا هم بار اولي كه به سينما رفت براي ديدن شهر موشهاي 1 بود ...البته از شما بزرگتر بودم پسر قشنگم...
اولش كه وارد سينما شديم كاملا محيط واست جديد بود و به همه جا دقت ميكردي ...نكته جالب اين بود كه روي صندلي خودت نمي نشتي چون تاشو بود و شما هم وزنت كم و حركت ميكرد فكر ميكردي كه خرابه و روي پاهاي مامان نشستي و تمام حواست به فيلم بود و خيلي دوست داشتي و پسر خوبي بودي فقط آخرهاي فيلم خسته شده بودي كه يه كم ايستادي و روي صندلي خودت نشستي ...هر خوراكي هم كه واست آورده بودم و خواستم بهت بدم اينقدر حواست به فيلم بود كه ميگفتي نميخورم...
بيرون از سينما چند تايي عروسك هاي كوچولو از مدرسه موشها و ماسك هاي مقوايي ميفروختند منم به ياد اون موقع ها كه بچه بوديم و از اين ماسكهاي مقوايي خيلي دوست داشتيم و با هاش بازي ميكرديم يه دونه واست خريدم ولي انگار شما مثل ما اصلا از اين ماسك مقوايي خوشت نيومد و اصلا حاضر نشدي به صورتت هم بزني....
اين تجربه خوب باعث شد كه هفته بعدش هم دوباره بريم سينما و اينبار فيلم" چ " را ببينيم كه اونم چون هواپيما داخلش بود دوست داشتي و نشون دادي كه بعد از اين ميتونيم گاهي به سينما بريم البته بيشتر مجبوريم فيلمهاي بزرگترها را ببينيم چون فيلم كودك خيلي به ندرت اكران ميشه....
: کیاراد تا این لحظه ، 2 سال و 5 ماه و 12 روز سن دارد.