من و تو و ما...
هفته پيش بدون دليل خاصي يكدفعه تب كردي ، و چون هيچ علامتي از سرما خوردگي هم نداشتي كمي واسه من و بابا كورش عجيب بود كه اين تب نشانه چي ميتونه باشه ؟؟ ولي با مراقبتهاي ماماني و بابا كورش خيلي زود خوب شدي ولي چند شب پيش كه داشتم مرواريدهاي كوچولوت را مسواك ميزدم متوجه حضور دو تا دندون ديگه توي اون دهن خوشگلت شدم كه تازه سرشون را بيرون آورده بودند..و علت تبت هم مشخص شد ...حالا پسرم دندون هفدهم و هجدهمت هم بيرون اومده و لثه ات هم كمي متورمه تا دندونهاي نوزدهم و بيستم هم يكي از همين شبها بيرون بياد حالا بايد ديگه با دقت تر مسواك بزنيم و بيشتر مراقب اين مرواريدهاي كوچولو باشيم ...منم واسه همين حتما هر روز بهت شير ميدم تا دندونهاي قوي داشته باشي گلم....
خيلي وقت بود كه ميخواستم از حرف زدنت كه اين روزها خوردني تر از قبل شده و گاهي باعث ميشه كه بگيرم و لهت كنم بنويسم ولي فرصتي نميشد حالا چيزهايي را كه يادم مياد مينويسم...
توي حرف زدنت پيشرفت خيلي زيادي كردي و تقريبا هر چيزي را تكرار ميكني و ديگه جملات زيادي را هم بكار ميبري ولي هنوز گاهي به مترجم خودت يعني مامان رويا احتياج داري تا منظورت را به ديگران منتقل كنه....بعضي از كلمات را هم اينقدر عجيب ميگي كه اصلا هيچ شباهتي به كلمه اصلي نداره و فقط من متوجه ميشم كه يعني چي ؟ مثلا اوببك يعني پروانه آنيني يعني پلنگ صورتي دياس يعني پريسا دن دن جي يعني بابا اسفنجي اوبه يعني مامان عفت حالا اين كه ريشه اين كلمات كجاست و از كجا آمده من هم كه مترجم رسمي شما هستم نميدونم ؟؟؟
يك سري از كلمات را هم شبيه به كلمه اصلي ميگي مثلا : چند چند يعني خرچنگ نوشيني يعني نوشيدني بام بام يعني بادكنك نانون يعني كاميون آني يعني هواپيما داداي يعني خدانگهدارميبوس يعني ميني بوس بي بوس يعني اتوبوس ددني يعني بستني دودور يعني موتور زن زون يعني زنبور جوجا يعني جوراب دد اوتي يعني خرس قطبي بشوبيم يعني بپوشيم و....
نوروز هم كه خاله رفعت و بچه ها پيش ما بودند يك روز ازت خواستند كه كلمات سختي مثل قسطنطنيه ، هوخشتره ، ماداگاسكار و...را تكرار كني وفيلم گرفتند و شما هم با حوصله ودقت زياد هر چيزي را كه ازت ميخواستند با اعتماد به نفس بالا تكرار مي كردي و يه فيلم خيلي با مزه خنده دار شده كه فكر كنم خاله ها روزي چند بار ميبينند
وقتي ميخوام لباس يا كفشت را بپوشم و انگشتت گير ميكني سريع خودت ميگي اگشت يعني انگشت و كلي ميخنديم ...رامين هم كلي از اين كارت ميخنديد ....يا مثلا وقتي ميخواي بشيني ميگي بشين در مورد خوردن و خوابيدن هم همين طور
جديدا" هم وقتي درخواستي داري اول ميگي دوست ببم يعني دوست دارم ...بعد فوري مامان را يه بوس ميكني در آخر هم خودت را ميندازي توي بغل مامان و ميگي عزيزي يعني عزيزم اون موقع است كه مامان حاضر هر درخواستي داري را اجابت كنه و مامان با اين شيوه گول ميخوره عشق من...
سلام كردن و گفتن مرسي را هم تقريبا بلدي و جالب تر اينكه خيلي دوست داري وقتي كاري انجام ميدي ازت تشكر كنم و اگه يه موقع من يادم بره فوري ميگي مامان : لالاد مرسي يعني كياراد مرسي...وقتي هم كه كار اشتباهي ميكني و مامان ناراحت ميشه فوري ميگي بشيد يعني ببخشيد موقع بلند كردن چيزي يا مرتب كردن خونه دائم ميگي لالاد كمك يعني كياراد كمك كنه و كمك مامان ميكني و مطمئنا در آخر هم لالاد مرسي موقع خوابيدن هم گفتن شب بخير را اصلا فراموش نميكني و ميگي داش ا بي يعني شب بخير
وقتي هم چيزي واست عجيب باشه فوري ميگي: مامان چي شد ؟ يا وقتي بخواي چيزي را تعريف كني بين كلمات واسه تاكيد بيشتر ميگي خب
بعضي اوقات هم فقط مامان را به اسم صدا ميكني و دائم ميگي اويا ...اويا يعني رويا وقتي هم ميخواي بابا را بابا كورش صدا كني اول ميگي بابا بعد با يه مكث كوتاه ميگي لولوش
وقتي هم كه بابا كورش از سر كار برميگرده بايد حتما بوست كنه اگه يه لحظه دير كنه سريع ميگي بوس و بابا بايد بگيرتت وكلي بوست كنه... البته اين موضوع را واسه خوابيدن شبها هم داريم خوردن دوغ را خيلي دوست داري يه روز كه دوغمون تمام شده بود بهت گفتم بايد به بابا بگيم بخره....وقتي بابا از سر كار برگشته همون لحظه ورودش ميگي دوخي بخريم...
چند روز پيش هم شماره هاي وردوي خونه را كه يه كد چند رقمي و به انگليسي نوشته شده ديدم داري ميخوني و به من هم نشون ميدي و ميگي مامان : بان ، تو ، تري كه مامان حسابي ذوق زده شد چون قبلا اصلا باهات كار نكرده بودم و اينها را از سي دي هات ياد گرفتي و من خوشحال كه برنامه هايي كه ميبيني نتيجه داشته....
از علاقه ات به خوندن كتاب هم كه نگو گاهي اوقات موقع خواب چند تايي بايد بخونيم تا راضي بشي ...شبها موقع خواب وقتي آماده ميشيم واسه خوابيدن ميگي : بخوابيم ...كتاب بخونيم ...وقتي خوابم مياد به بابا كورش ميگم اينم يه عادت خوب دردسر سازه مثل مسواك زدن كه به خاطر شما ديگه نميشه حتي يك شب هم تنبلي كرد و مسواك نزد...
اين روزها بيشتر از هميشه دوست داري بري و داخل حياط بازي كني و چون خودت هم ديگه ميتوني قفل در را باز كني خيلي زود ميري داخل حياط و به خاطر گرماي هوا اين موضوع كمي مامان را كلافه ميكنه هرچند ميدونم كه حق با شماست و توي خونه هم حوصله ات سر ميره و بابت اين موضوع هم تقريبا يك روز در ميون ميريم پارك البته عصرها....ديروز وقتي مامان توي آشپزخونه بود كفشهات را پات كرده بودي برخلاف هميشه كه براي رفتن توي حياط دمپايي ميپوشي و رفتي داخل حياط وقتي اومدم ديدم در را باز كردي و رفتي بيرون واسه همين هم كفش پوشيده بودي ...هر چقدر صدات كردم نيومدي و در آخر مجبور شدم برم لباس بپوشم و با ترفندهاي مادرانه راضيت كنم كه بياي داخل خونه و قول دادم كه عصر بريم پارك و رفتيم و حسابي هم بازي كردي...
کیاراد من تا این لحظه ، 2 سال و 14 روز سن دارد.
فداي تو تمام دنياي من...