کیارادکیاراد، تا این لحظه: 12 سال و 4 روز سن داره
روناکروناک، تا این لحظه: 6 سال و 6 ماه و 20 روز سن داره

روزهای رویایی....DEARM ON

من و تو و ما...

1393/2/17 23:09
نویسنده : مامان رویا
793 بازدید
اشتراک گذاری

هفته پيش بدون دليل خاصي يكدفعه تب كردي ، و چون هيچ علامتي از سرما خوردگي هم نداشتي كمي واسه من و بابا كورش عجيب بود كه اين تب نشانه چي ميتونه باشه ؟؟سوال ولي با مراقبتهاي ماماني و بابا كورش خيلي زود خوب شدي محبت ولي چند شب پيش كه داشتم مرواريدهاي كوچولوت را مسواك ميزدم متوجه حضور دو تا دندون ديگه توي اون دهن خوشگلت شدم كه تازه سرشون را بيرون آورده بودند..و علت تبت هم مشخص شد ...حالا پسرم دندون هفدهم و هجدهمت هم بيرون اومده و لثه ات هم كمي متورمه تا دندونهاي نوزدهم و بيستم هم يكي از همين شبها بيرون بياد جشنحالا بايد ديگه با دقت تر مسواك بزنيم و بيشتر مراقب اين مرواريدهاي كوچولو باشيم ...منم واسه همين حتما هر روز بهت شير ميدم تا دندونهاي قوي داشته باشي گلم....متنظر

قهرمان كوچولوي من...

خيلي وقت بود كه ميخواستم از حرف زدنت كه اين روزها خوردني تر از قبل شده و گاهي باعث ميشه كه بگيرم و لهت كنم بنويسم ولي فرصتي نميشد شاکی حالا چيزهايي را كه يادم مياد مينويسم...

توي حرف زدنت پيشرفت خيلي زيادي كردي و تقريبا هر چيزي را تكرار ميكني و ديگه جملات زيادي را هم بكار ميبري ولي هنوز گاهي به مترجم خودت يعني مامان رويا احتياج داري تا منظورت را به ديگران منتقل كنه....بعضي از كلمات را هم اينقدر عجيب ميگي كه اصلا هيچ شباهتي به كلمه اصلي نداره و فقط من متوجه ميشم كه يعني چي ؟درسخوان مثلا اوببك يعني پروانه خنده آنيني يعني پلنگ صورتي خنده دياس يعني پريسا قه قهه دن دن جي يعني بابا اسفنجي خنده  اوبه يعني مامان عفت خندهحالا اين كه ريشه اين كلمات كجاست و از كجا آمده من هم كه مترجم رسمي شما هستم نميدونم ؟؟؟سوالمتفکر

يك سري از كلمات را هم شبيه به كلمه اصلي ميگي مثلا : چند چند يعني خرچنگ تشویق نوشيني يعني نوشيدني تشویقبام بام يعني بادكنك آرامنانون يعني كاميون آرام آني يعني هواپيما چشمک داداي يعني خدانگهداربای بایميبوس يعني ميني بوسدلخور بي بوس يعني اتوبوس خندهددني يعني بستني خوشمزهدودور يعني موتور دلخورزن زون يعني زنبور خندهجوجا يعني جوراب خندونکدد اوتي يعني خرس قطبي قه قههبشوبيم يعني بپوشيم خندهو....

نوروز هم كه خاله رفعت و بچه ها پيش ما بودند يك روز ازت خواستند كه كلمات سختي مثل قسطنطنيه ، هوخشتره ، ماداگاسكار و...را تكرار كني وفيلم گرفتند و شما هم با حوصله ودقت زياد هر چيزي را كه ازت ميخواستند با اعتماد به نفس بالا تكرار مي كردي و يه فيلم خيلي با مزه خنده دار شده كه فكر كنم خاله ها روزي چند بار ميبينندقه قهه

وقتي ميخوام لباس يا كفشت را بپوشم و انگشتت گير ميكني سريع خودت ميگي اگشت يعني انگشت و كلي ميخنديم ...رامين هم كلي از اين كارت ميخنديد ....يا مثلا وقتي ميخواي بشيني ميگي بشينآرام در مورد خوردن و خوابيدن هم همين طور محبت

جديدا" هم وقتي درخواستي داري اول ميگي دوست ببم يعني دوست دارم ...بعد فوري مامان را يه بوس ميكني در آخر هم خودت را ميندازي توي بغل مامان و ميگي عزيزي يعني عزيزم بغل اون موقع است كه مامان حاضر هر درخواستي داري را اجابت كنه و مامان با اين شيوه گول ميخوره عشق من...هیپنوتیزم

سلام كردن و گفتن مرسي را هم تقريبا بلدي و جالب تر اينكه خيلي دوست داري وقتي كاري انجام ميدي ازت تشكر كنم و اگه يه موقع من يادم بره فوري ميگي مامان : لالاد مرسي يعني كياراد مرسي...تشویقوقتي هم كه كار اشتباهي ميكني و مامان ناراحت ميشه فوري ميگي بشيد يعني ببخشيد غمگینموقع بلند كردن چيزي يا مرتب كردن خونه دائم ميگي لالاد كمك يعني كياراد كمك كنه و كمك مامان ميكني و مطمئنا در آخر هم لالاد مرسي قه قههموقع خوابيدن هم گفتن شب بخير را اصلا فراموش نميكني و ميگي داش ا بي يعني شب بخيرخنده

وقتي هم چيزي واست عجيب باشه فوري ميگي: مامان چي شد ؟سوال يا وقتي بخواي چيزي را تعريف كني بين كلمات واسه تاكيد بيشتر ميگي خب سکوت

بعضي اوقات هم فقط مامان را به اسم صدا ميكني و دائم ميگي اويا ...اويا يعني رويا چشمک وقتي هم ميخواي بابا را بابا كورش صدا كني اول ميگي بابا بعد با يه مكث كوتاه ميگي لولوش قه قهه

وقتي هم كه بابا كورش از سر كار برميگرده بايد حتما بوست كنه اگه يه لحظه دير كنه سريع ميگي بوس و بابا بايد بگيرتت وكلي بوست كنه...بوس البته اين موضوع را واسه خوابيدن شبها هم داريم خواب آلود خوردن دوغ را خيلي دوست داري يه روز كه دوغمون تمام شده بود بهت گفتم بايد به بابا بگيم بخره....وقتي بابا از سر كار برگشته همون لحظه ورودش ميگي دوخي بخريم...خنده

چند روز پيش هم شماره هاي وردوي خونه را كه يه كد چند رقمي و به انگليسي نوشته شده ديدم داري ميخوني و به من هم نشون ميدي و ميگي مامان : بان ، تو ، تري تشویق كه مامان حسابي ذوق زده شد چون قبلا اصلا باهات كار نكرده بودم و اينها را از سي دي هات ياد گرفتي و من خوشحال كه برنامه هايي كه ميبيني نتيجه داشته....جشن

از علاقه ات به خوندن كتاب هم كه نگو گاهي اوقات موقع خواب چند تايي بايد بخونيم تا راضي بشي ...شبها موقع خواب وقتي آماده ميشيم واسه خوابيدن ميگي : بخوابيم ...كتاب بخونيم ...وقتي خوابم مياد به بابا كورش ميگم اينم يه عادت خوب دردسر سازه خسته مثل مسواك زدن كه به خاطر شما ديگه نميشه حتي يك شب هم تنبلي كرد و مسواك نزد... نه

اين روزها بيشتر از هميشه دوست داري بري و داخل حياط بازي كني و چون خودت هم ديگه ميتوني قفل در را باز كني خيلي زود ميري داخل حياط و به خاطر گرماي هوا اين موضوع كمي مامان را كلافه ميكنه هرچند ميدونم كه حق با شماست و توي خونه هم حوصله ات سر ميره و بابت اين موضوع هم تقريبا يك روز در ميون ميريم پارك البته عصرها....ديروز وقتي مامان توي آشپزخونه بود كفشهات را پات كرده بودي برخلاف هميشه كه براي رفتن توي حياط دمپايي ميپوشي و رفتي داخل حياط وقتي اومدم ديدم در را باز كردي و رفتي بيرون واسه همين هم كفش پوشيده بودي ...هر چقدر صدات كردم نيومدي و در آخر مجبور شدم برم لباس بپوشم و با ترفندهاي مادرانه راضيت كنم كه بياي داخل خونه و قول دادم كه عصر بريم پارك و رفتيم و حسابي هم بازي كردي...بوس

فداي تو...

جانم...

فداي بازي كردنت...

کیاراد من تا این لحظه ، 2 سال و 14 روز سن دارد.

فداي تو تمام دنياي من...

پسندها (3)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (7)

فرزانه مامان آرین مهر
18 اردیبهشت 93 9:13
ماشالله چقدر زبونش باز شده وشمردن اعداد که خودش یاد گرفته خیلی جالب بودحیاط رفتن کیاراد جون هم عجب ماجرایی شده
مامان رویا
پاسخ
بله خاله جون ديگه تقريبا همه چيز ميگه ...بابت اعداد هم چون اصلا باهاش كار نكرده بودم كلي هيجان زده شدم...در مورد حياط رفتن هم واقعا كه هر روز ماجرايي داريم...
مامان نی نی کوچولو
18 اردیبهشت 93 11:18
ماشاالله عزیزم خیلی خوب پیشرفت کردی عزیزمکی طاها هم اندازه ی تو میشه و انقدر مثل تو شیرین حرف میزنهفکر کنم شیرینترین لحظه ی بچه همون زبون باز کردنش باشهالهی فداتون بشم خدا شما ها را برای ما نگاه داره عسلی
مامان رویا
پاسخ
دقيقا خاله جون اين روزهاخيلي شيرينه ....تا چشم به هم بزني طاهاجونم اين روزها را گذرونده...
مامان الهه
20 اردیبهشت 93 16:04
خدا حفظت کنه عزیزم . هزاران بووووووس واسه پسر نازم و مامان رویای مهربون
مامان رویا
پاسخ
مرسي خاله الهه مهربون...
مامان امیرعطا
20 اردیبهشت 93 17:12
شیرین زبون ماشالله عزیزم.. دندوناتم مبارک ناز پسری. خب تقصیری ندارن که حوصلشون تو خونه سر میره تو این روزهای بلند تابستون...ما هم که هنوز از شر این بارون های اردیبهشتی خلاص نشدیم تا برای عصرمون برنامه بذاریم
مامان رویا
پاسخ
مرسي خاله جون ...درسته حق دارند كه حوصله شون سر بره
مامان مهراد
21 اردیبهشت 93 9:29
سلام . ماشاله چقدر شیرین زبونه ..... کلی لذت بردم از خوندن این پست دندون هات هم مبارک باشه خاله جون.. دلم می خواد مثل مهرادم بگیرم بچلونمت با این شیرین زبونیات
مامان رویا
پاسخ
ممنون خاله مهربون ...دقيقا منم هر روز دارم ميچلونمش و لهش ميكنم با اين شيرين زبونيهاش...
سمانه(مامان سروش)
21 اردیبهشت 93 12:44
آفرین به پسر باهوش و مامان با حوصله که همه چی رو مو به مو ثبت میکنه
مامان رویا
پاسخ
مرسي عزيزم...
مامان امیرعطا
21 اردیبهشت 93 14:23
البته همون روزهای بلند بهاری درسته