ابیانه
در ۴۰ كیلومتری شمال غربی شهرستان نطنز، در دامنه كوه كركس، روستایی واقع شده است به نام ابیانه. ابیانه نقطه ای خوش منظره و خوش آب و هوا و دارای موقعیت طبیعی مساعدی است. نمای خارجی دیوارها در خانه های ابیانه با خاك سرخ رنگی كه معدن آن در مجاورت روستا قرار دارد، پوشیده شده است.ساکنان این روستای زیبا را بیشتر افراد مسن تشکیل میدهند که با پوششی از لباسهای محلی آن منطقه بر جذابیتهای روستا افزوده اند...
وقتی که اصفهان بودیم یک روز ظهر به پیشنهاد یکدفعه ای عمو عبد بدون برنامه قبلی تصمیم گرفتیم که واسه تفریح به ابیانه بریم و راهی ابیانه شدیم...وبسیار بسیار خوش گذشت...
در جاده انتهایی مسیری که به روستا منتهی میشد توقفی کوتاه داشتیم و برای شما که عاشق آب هستی کلی لذت بخش بود این توقف کوتاه ،که با قول اینکه میخواهیم به یک جای بهتری برویم راضی شدی که سوار ماشین بشی...
با ورود به روستا درهای قدیمی خانه ها که برخی بسیار زیبا بودند نظر ما را جلب کرد و از همون ابتدا شما هم به تفاوت این درها با درهای امروزی پی برده بودی و هر دری را که میدیدی باید میرفتی و نگاش میکردی و فکر کنم به بیشتر درها سر زدی اینقدر که دیگه داشتم شک میکردم که حتما یه نسبتی با فامیل دور کلاه قرمزی داری
این عکسها هم نشانی کوچک از علاقه شما به درهای اون منطقه ...
نگاه کردن به داخل آب انبار...
خوردن آب به این روش....
پسر کوچولوی من که دیگه داره به یک عکاس حرفه ای هم تبدیل میشه اون روز عکسهای قشنگی هم از ما و از جاذبه های اون منطقه گرفته ...
این عکسها هم از عکسهایی که شما گرفتید ....عکس از یک گربه در حال استراحت روی دیوار...
عکس از یک پیرزن محلی با لباس خاص خودش ...واقعا که عکسهات هنری قشنگ مامان البته عکسهایی هم از ما گرفتی که خیلی دوستشون دارم...
موقع برگشت هم کنار جاده و کنار این آب توقفی داشتیم و شما حسابی بازی کردی و واسه خودت ماهی گرفتی...
با اینکه یک دفعه تصمیم به رفتن گرفته بودیم ولی خیلی خیلی خوش گذشت و فقط جای بقیه اعضا خانواده که نبودند حسابی خالی بود ...و این چند ساعت کوتاه هم خاطره ای شد هر چند کوتاه از خاطرات روزهای خوب با هم بودنمان...و من مینویسم چند خطی به یادگار از لحظه های خوب،که شاید در آینده مرور آنها چاشنی شادی لحظه هایت باشد پسر دوست داشتنی من....