جاذبه هاي ديدني قشم...
پنجشنبه گذشته به پيشنهاد باباكورش تصميم گرفتيم كه براي گردش به قشم بريم تا پسر قشنگم تا قبل از اينكه هوا دوباره گرم بشه يه كم از اين هواي بهاري بندر لذت ببره...
ساعت هفت صبح پسر خوش اخلاقم را از خواب بيدار كرديم و بعد از پوشيدن لباس راهي شديم ...براي رفتن بايد از بندر پهل(پل) به وسيله لندينگ كرافت يك مسافت دريايي تقريبا بيست دقيقه اي را روي آب باشيم تا به اسكله لافت در جزيره قشم برسيم ...البته پسرم فكر ميكنم اين دفعه پنجم يا ششم شما باشه كه به قشم سفر كردي ...بودن روي آب براي شما بسيار جذاب بود چون پرنده هاي دريايي به خاطر خوردن تكه هاي نان و بيسكوييتي كه مسافران واسشون داخل آب ميريختند اطراف ما پرواز ميكردند و از ديدنشون لذت ميبردي...
بعد از رسيدن به جزيره به قصد رفتن به جزيره هنگام و ديدن جاذبه هاي آن راهي شديم ...توي مسير توي جاده با تعداد زيادي شتر روبه رو شديم كه از ديدنشون كلي لذت بردي و بابا كورش كنار يكيشون كه تنها كنار جاده بود ايستاد و شما دائم به من ميگفتي مامان شتر بپرس (يعني با شتر حرف بزن ) پشمهاي خيلي قشنگي داشت به بابا ميگم چه پشمهاي تمييز و قشنگي داره ....بعدا كياراد ميگه بابا ديدي شتر لباس قشنگ قهوه اي داشت...
براي رفتن به جزيره هنگام بايد سوار قايق موتوري ميشديم و با اين قايقها براي ديدن دلفينها به دريا ميرفتيم ... البته به گفته محلي ها ديدن دلفينها شانسي است و ممكن است شانس با شما يار نباشد و نتونيم كه ببينيم و متاسفانه ما هم نتونستيم دلفينها را ببينيم البته بعدا متوجه شديم كه دلفينها بيشتر صبح زود ديده ميشوند ... هر چند دلفينها را نديديم ولي قايق سواري با وجود ترسي كه مشخص بود توي دلت داشتي واست لذت بخش بود و ميگفتي بابا تند ميره ...خطرناكه..
اينم يه عكس از دلفينهايي كه ما نتونستيم ببينيم...
زنان در جزيره هنگام صنایع دستی خودشون را که بیشتر با محصولات دریایی ساخته می شوند را ميفروشند ... هر چند من خيلي صنايع دستي دريايي را دوست ندارم ولي ديدنش خالي از لطف نبود...
بعد از نيم ساعتي كه در جزيره هنگام گشتي زديم ...طبق قرار دوباره برگشتيم و سوار قايقمون شديم و به جايي رفتيم كه شبيه يك آكواريوم طبيعي بود و ماهي هاي زيباي آكواريومي اطراف قايق شنا ميكردند . و باريختن تكه هاي بيسكوييت واسشون منظره زيبايي را ميتونستيم ببينيم...
بعد از قايق سواري و ديدن جزيره هنگام و و ناكام ماندن از ديدن دلفينها سوار ماشين شديم و به سمت جزاير ناز حركت كرديم و در ساحل زيباي دريا مدتي را با لذت و شادي بازي كردي....
توي عكس زير محكم كلاهت را گرفتي كه باد نبره آخه زماني كه ميخواستيم به جزيره هنگام بريم كنار اسكله با وزيدن يه باد كلاهت از سرت افتاد و داخل آب افتاد و شما شروع به گريه كردي و اشك هاي كوچولوت سريع صورت مثل ماهت را خيس كرد ... كلاهت جايي افتاده بود كه من ديگه ازش نااميد شدم ولي باباكورش سريع از صخره ها پايين رفت و واست آورد و خنده دوباره به صورت ماهت برگشت ...
وقتي موج دريا به سمت ساحل ميومد كلي بازي كرديم و از اين بازي لذت بردي وقتي از موج فرار ميكردي چنان ميخنديدي كه تمام وجودم از شادي لبريز بود...
به خاطر فرهنگ بالايي كه بعضي از افراد دارند كنار ساحل پر بود از بطري و قوطيهاي خالي و شما هم عاشق اينكه اينها را به آب بيندازي تا دوباره با موج برگرده ...و اصلا به حرف مامان هم گوش نميكردي كه نبايد دست بزني هرچند ميگفتي واي بچه ها كار بد كرده انداخته اينجا.. بندازه سطل ...
بعد از ساحل دريا به سمت دره ستارگان رفتيم ...جايي بسيار بسيار زيبا بود ولي حيف كه گوشي مامان و بابا تا ظهر شارژشون تمام شد و دوربين عكاسي هم از بد شانسي فقط به اندازه همين يك دونه عكس شارژ داشت ولي خب بابا كورش قول داد دفعه بعد دوباره به اينجا بيام ... هم براي گرفتن عكس و هم به دليل اينكه فكر كنم واست جالب بود
دره ستاره ها كه اهالى بومى به آن ستاره افتاده یا استاره كفته نیز مى گویند از زیباترین جلوه هاى فرسایش در جزیره پهناور قشم است اهالى معتقدند پس از فرو افتادن ستاره اى در این محل و بر اثر ضربه اى سهمگین، خاك از زمین بالا آمده و به هر شكلى كه بوده خشك شده و چنین اشكالى پدید آمده است. به دلیل شكل ویژه این دره و انواع حجم ها و پدیده هاى فرسایش موجود در آن وزش بادهاى تند و گردش هوا در لابلاى ستون ها و حفره هاى موجود در دره تولید صدا مى كند و به دلیل این صداهاست كه اهالى معتقدند با تاریك شدن هوا این دره محل آمد و شد ارواح و اجنه است و بنابر این از ورود به آن در شب خوددارى مى كنند. این باور از نظر علمى هنوز اثبات نشده است.زیبایى دره ستاره ها در شب هاى مهتابى در لحظاتى كه سكوت همه جا را فرا گرفته و آسمان و ستاره ها در نزدیكى زمین احساس مى شوند، دو چندان است. در گوشه و كنار ستون ها و دره ستاره ها راه هاى تنگ، باریك و گاه پهن و وسیع وجود دارد كه با نظم خاص خود چشم هر بیننده اى را خیره مى كند.
اين دره هاي و شكل هاي زيباي آن در اثر باران هاي فصلي و فرسايش خاك بوجود آمده اند...
بعد از دره ستارگان حسابي خسته شده بودي و داخل ماشين خوابت برد ...البته قشم جاهاي ديدني زياد تري داره كه بعضي مكانها را قبلا من و باباكورش رفتيم و جاهاي ديگه را هم در سفرهاي بعدي حتما ميريم و ميبينيم...دو سه ساعتي هم در پاساژ هاي قشم گشتي زديم ولي چون شما اصلا حوصله بازار نداري و با شما خيلي خيلي خسته ميشيم چون اصلا يك جا نميموني و دائم بايد چشممون بهت باشه زود از خريد دل كندم با اينكه مدتي هم با كالسكه اي كه واست كرايه كرده بوديم و مار اسباب بازي كه واست خريده بوديم سرگرم بودي ولي در نهايت به خاطر خستگي شما و سردرد خودم از بازار و خريد دل كنديم و آخرهاي شب به خونه برگشتيم...
امروز ما هم به پايان رسيد و با كوله باري از خاطره هاي خوب با هم بودن راهي فردا و فرداها شديم و من دوباره با كابوس زيبا و ترسناك دوست داشتن گرفتارم ...تمام عشق و تلاشي را كه باباكورش مهربون با تمام وجودش نثار من ميكنه تا من را از اين حال و هواي غمگين اين روزهايم كمي دور كنه در لحظه لحظه هاي نفس كشيدنم حس ميكنم و هر روز بيشتر از قبل از بودن با هم لذت ميبرم ولي نميداند كه هر چه بيشتر گرفتار عشق ميشوم ...هرچه بيشتر كوله بارم را از خاطرات خوب لبريز ميكند كابوسهاي من هم بيشتر ميشود و ترسم از نبودنها به اوج ميرسد ...
روزگار دلگيرم ازت...