سونيك من...
خيلي وقته كه ميخواستم در مورد روزهاي كه اين مدت با هم گذرونديم واست بنويسم و با اينكه پر از حرف و گفتن هستم براي نوشتن ولي نميدونم چرا كه مجالي براي نوشتن پيدا نميكنم ...و گاهي وقتي زمان ميگذره احساس ميكنم حرفهاي دل من هم در صندوقچه دلم بايگاني شده و بهتر است همان جا براي هميشه بماند تا اينكه نوشته شود و بعدا وقتي پسر قشنگم بزرگ شد با خواندش خاطرش مكدر شود واسه همين دارم سعي ميكنم فقط از خاطرات روزهاي خوبي كه با هم داريم واست بنويسم و فكر داغون و دل غمگين من سعي ميكند كه مادري كند و با وجود غم سنگيني كه هر روز هم تحملش سخت تر ميشود عاشقانه هايي زيبا برايت رقم بزنم تا شايد در آينده اي كه در پيش داري از خوندن اونها غرق در لذت و شادي شوي و اين چيزي جز آرزوي من واسه يگانه پسر نازنينم نيست...
بنابراين در اين پست فقط از گذران روزهاي زمستانيمان برايت مينويسم ...البته در بندر روزهاي زمستاني همانند روزهاي بهاري دلنشين و زيباست و براي همين در بيشتر مواقع در اين مدت حداقل هفته اي دو سه بار با هم و يا سه تايي راهي پارك ميشديم و حسابي بازي ميكردي و لذت ميبردي...
پسر قشنگ من با اينكه كارتن سونيك را كه چندي پيش از تلويزيون پخش ميشد زياد نديده و فقط از روي تبليغات تلويزيوني با اون آشنا شدي ولي علاقه وافري به اين شخصيت پيدا كردي و گاهي خودت سونيك ميشي و در حال نجات دادن اسباب بازيهات و كمك به مامان هستي و ميگي مامان ببين من سونيكم ببين قوي هستم و بعد از كمي بازي دوباره كياراد ميشي ...در اين جور مواقع يك قيافه جدي هم به خودت ميگيري كه من عاشق اون قيافه خوردنيت ميشم سونيك من....
اينم سونيك مامان توي پارك...
توي اين مدت كه هوا خوب بود شبهاي زيادي هم به پارك وسايل بادي رفتيم وحسابي بازي ميكردي و لذت ميبردي....
و گاهي هم به شهربازي ميرفتيم كه به خاطر اينكه بازيهاش خيلي تنوع نداره فكر ميكنم ديگه واست تكراري شده...
كاش ميدونستم كه پسر متفكر من به چي داره فكر ميكنه ؟؟؟
سوار كار كوچولوي مامان....
گاهي هم به كنار دريا رفتيم و مثل هميشه از آب بازي و دريا سير نميشدي...
بعضي روزها هم با هم دو نفري به پارك نزديك خونه رفتيم و شما مشغول بازي و من غرق در كودكانه هايت ...
هر پاركي هم كه ميريم شما عاشق وسايل ورزشي هستي و هميشه بايد يك به يك اونها را امتحان كني....تازه به بابا كورش هم ياد ميدي كه چطور بايد باهاش كار كنه و وقتي بابا واست انجام ميده تشويقش ميكني ميگي آفرين بابا ...آفرين
تمام تلاش من و بابا كورش در اين كه لحظه هاي شادي را واست به يادگار بگذاريم...
دوست دارم...