کیاراد من راه میره...
راه رفتن کیاراد من
این روزها پسرم ، پس از تمرینات زیادی که برای راه رفتن انجام دادی میتونی خیلی بهتر از قبل راه بری البته هنوز زیاد زمین میخوری ولی در بیشتر از مواقع ترجیح میدی به جای چهار دست و پا ،راه بری و قدمهات را محکمتر روی زمین میگذاری و دائما از این سمت اتاق به اون سمت میری و کلی از این بابت خوشحال هستی و من و بابایی هم دو چندان ذوق میکنیم و خوشحالیم.....
همیشه دوست داشتم تا عید نوروز بتونی راه بری و مامان عفت جون میگفت من قول میدم که این گل پسر زرنگ حتما تا قبل از نوروز راه بیفته و حالا پسر گلم وقتی هنوز یازده ماهت تموم نشده میتونی راه بری البته هنوز کمی تمرین نیاز داری تا خوب خوب بتونی راه بری ولی خوشحالم که راه رفتن را یاد گرفتی .....
الهی مامان فدای دونه دونه قدمهای نازت بشه ...
یادمان باشد و یادت نرود که همه ما برای یکبار ایستادن ،هزاران بار افتاده ایم.
پسر گلم ،کیاراد من این جمله را همیشه به یاد داشته باش و از برخورد با موانع هیچ وقت نگران نشو و فقط به رسیدن به هدف فکر کن و مطمئن باش که بابایی و مامانی همیشه حامی و پشتیبان محکم برای شما خواهند بود .
به امید اینکه مامانی و بابایی شاهد به ثمر رسیدن رویاهای زیبای پسر گل خودشون باشند.