کیارادکیاراد، تا این لحظه: 12 سال و 12 روز سن داره
روناکروناک، تا این لحظه: 6 سال و 6 ماه و 28 روز سن داره

روزهای رویایی....DEARM ON

اولین نوروز کیاراد من

1392/1/21 11:12
نویسنده : مامان رویا
829 بازدید
اشتراک گذاری

لحظه تحویل سال 1392 هجري شمسی ساعت 14 و 31 دقیقه و 56 ثانیه روز چهارشنبه 30 اسفند 1391 مطابق 8 جماديالاولی 1434 هجري قمري و 20 مارس 2013 میلادي

اولین نوروز کنار هم

امسال اولین نوروزی بود که پسرم شما کنار من و بابایی بودی و شاید یکی از قشنگترین نوروزهای زندگی من بود ، امیدوارم که نوروزهای زیادی را کنار هم همراه با سلامتی عزیزانمان داشته باشیم و آرزو میکنم که همه کسانی که دوستمون دارند و دوستشون داریم و قلبمون برای اونها میتپه به آرزوهای قشنگشون برسند...

نوروز امسال خاله راحله و عمو احمد و شیدا هم کنار ما بودند و با وجود اسباب کشی و جابه جایی وسایل و کار زیادی که داشتیم شیدا جون یه سفره هفت سین کوچولو چید ،با وجود اینکه خیلی ساده بود ولی یه عالمه خاطره قشنگ را برای ما ساخت از تخم مرغهای رنگی تا سیبی که که کیاراد من وقتی داشت در چیدن سفره به شیدا جون کمک میکرد برداشته بود و میخورد ...همه و همه خاطرات بیاد ماندنی این سفره به ظاهر ساده شدند....

مامان فدای سیب خوردنت بشه...

 لحظه تحویل سال همگی کنار هم بودیم البته با عجله و کلی ماجرای خنده دار که این لحظه را برای جمع ما بیاد ماندنی تر و شیرین تر کرد ،بعد از تحویل سال هم مشغول گرفتن عکسهای یادگاری شدیم که به خاطر فکر مشغول مامانی حواسم نبود که چند تایی هم عکس تکی از پسرم بگیرم و توی همه عکسها شما بغل هستی و از این بابت مامانی را ببخش.....

فدای تو....

پسرم بازم قشنگترین لحظه ها و روزها را تا همیشه های دور برایت آرزو میکنم و امیدوارم که هروز تو روزی نو و نوروزی برای فرداهای بهتر باشه ....

و خدا را شاکرم به خاطر وجود گل پسر نازنینم کنار سفره هفت سین امسال ما و از خدا خواهان سلامتی برای تمام کسانی هستم که عاشقانه دوستشون دارم و قلبم با صدای نفسهای آنها میتپه........

فدای تو....

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (3)

مامان عفت
22 فروردین 92 0:53
مامان عفت میگه:
ایییییییییییییییییییییییییییییییییییشالو که ساااااااااااااااالای سال زنده باشییییییییییا در کنار پدر مادرت باشششششششششششیا و بچه موفقی باشی................بووووووووووووووووووووس
بوس


مرسی مامان عفت جونم در کنار شما عشق ما...
شیدا
22 فروردین 92 1:00
واااااااااااااااااااااااااااای کیاراد خییییییییییییییلی به ما هم زیاد خوش گذشت اینقد که... وای نمیدونی چقد که واااااای وااااااای ...........................
خدایییش اینقد که هیچ وقت خاطرات با هم بودن را فراموش نمیکنم............
نویسنده:خاله رعنا
گوینده:شیدا
ویرایش:خاله راحله
ارشا کننده:مامان عفت[نیشخند


عاشقانه دوستون داریم....
خاله رعنا جونییییییییییییییییییییییی
22 فروردین 92 1:04
رویا جونم واقعا جملاتت خیلی زیباست
اشک آدمو در میاره
البته اشک منو نه خاله راحله و مامان عفت............
راستشو بگو از خودت مینویسی، من که حسودیم میشه دمت گرم عزیزدلم..................
عاشقانه دوستدارم....................



فدای تو خواهر کوچولوی خودم ...دوست دارم...