بازم کیاراد مهربون من....
دیروز بعد از ظهر بابا کورش میخواست ماشین را تمیز کنه و از اونجایی که دفعه قبل خیلی کمکش کرده بودی گفت کیاراد کفشهات را بپوش و بدو بریم حیاط .....
شما هم کلی خوشحال و غرق در لذت تا اونجایی که میتونستی خودت را کثیف و خیس خیس آب کردی...باباجان اولش به خاطر اینکه مزاحم کارش هم نباشی و کلی هم با آب بازی کنی یه شیلنگ کوتاه بهت داده بود و شما حسابی لذت بردی.....منم که اومدم توحیاط که ببینم شما پدر و پسر چه میکنید وقتی دیدم هر کدوم به کار خودتون مشغولید و داری حسابی کیف میکنی دلم نیومد که عکس نگیرم و چند تایی عکس گرفتم....
فکر کنم داری میگی دیگه بازی بسه باید برم کمک باباجان.....
مامان فدای کمک کردنت بشه که اینقدر کمک کردی....
تقریبا یکی دوساعتی داخل حیاط بودی و دیگه آخرهاش یه جورایی مزاحم کار بابا کورش واسه همین منم با یه کمی گریه آوردمت داخل و مستقیم روانه حمام شدیم و با دیدن حمام مثل کسایی که یه عمر آب ندیدند خوشحال مشغول بازی شدی ....آخه تو چقدر عاشق آبی پسرم......
اینم عکس پاهای چروکیده پسرم پس از دو سه ساعتی آب بازی.....
دوست دارم...