اولین کوتاهی مو
پسرم موهاش کمی نامرتب و بلند شده بود و گاهی اوقات به چشمش میرفت و اونو اذیت میکرد به طوری که وقتی اصفهان بودیم خاله رعنا مثل دختر کوچولوها گیره به سرش میزد تا موهاش داخل چشمش نره ...
برای همین وقتی که اصفهان بودیم روز هجدهم بهمن یعنی وقتی که پسرم دقیقا نه ماه و نیمه شده بود برای اولین بار او را به آرایشگاه کودک بردیم و موهای قشنگش را کوتاه کردیم .
یه روز بعد ازظهر به همراه خاله راحله و عمواحمد راهی آرایشگاه شدیم البته طبق معمول همیشه وقتی سوار ماشین شدیم کیاراد به خواب رفت ،آقای آرایشگر گفت اشکالی نداره توی خواب در بغل خودتون موهاش را کوتاه میکنم و شروع به کوتاه کردن موهای قشنگ پسرم کرد...
آقای آرایشگر ماشین اصلاحش را که روشن کرد کیاراد بیدارشد و یه کم گریه کرد البته با بازی های خاله راحله و سرعت عمل آقای آرایشگر به خوبی و خوشی موهای پسرم کوتاه شد و خیلی کمتر از چیزی که فکر میکردم و نگران بودم اذیت شد .
و باگرفتن یه جایزه از آقای آرایشگر خوشگل و ناز و مامانی به خونه مامان عفت رفتیم .