یک روز خوب دیگه
من وبابایی قرار گذاشتیم که تا وقتی که هوا هنوز خیلی گرم نشده هر جمعه برای تفریح یه جایی بریم تا پسرخوشگلمون حسابی لذت ببره ، طبق همین قرار هم دیروز جمعه رفتیم کوه البته این کوه با همه کوها فرق میکنه چون بالای اون یه منطقه حفاظت شده است و تا بالای آن مسیری برای رفتن با ماشین هست ، بنابراین میتونم بگم به جای کوهنوردی و پیاده روی دیروز ماشینمون حسابی کوهنوردی کرد ...
دیروز روز خوبی بود و حسابی خوش گذشت خصوصا اینکه از زمانی که سوار ماشین شدیم کیاراد جونم برای ما آواز "دد ، دد " را میخوند البته نمیدونم که معنای دد را میدونه یا نه ولی مطمئنم که از خوشحالی بود که این آواز را میخونه...الهی مامان فدای صدای قشنگت بشه ...
بالای کوه چند تایی قفس هست که دو تا میمون ،یه طاووس زیبا و یه عقاب بزرگ داخل اونها نگهداری میکنند البته آهو نیز در این منطقه حفاظت شده هست ، ما هم از قبل واسه میمونها موز و کنار با خودمون برده بودیم ، کیاراد هم از دیدن دعوای میمونها به خاطر خوراکیها حسابی تعجب کرده بود و به اونها نگاه میکرد ....
بعد از دیدن میمونها به راهمون ادامه دادیم وبالاتر رفتیم تا به جاهای زیبا کوه رسیدیم اینم چند تایی عکس از جاهای دیدنی گردش دیروز ما....
دیگه کم کم پسرم خسته شد و تصمیم گرفتیم که به خونه برگردیم به من و بابایی که خیلی خوش گذشت ، از خنده هات و شادی کردنت معلوم بود که به شما هم خوش گذشته و همین استقبال گرم پسر خوشگلم از تفریح و و سر حال بودنت حتی بعد از اینکه به خونه برمیگردیم من و بابایی را سر ذوق میاره که هر موقع فرصتی پیش اومد بازم به تفریح و گردش بریم البته هنوز برای هفته آینده برنامه خاصی نداریم شاید دوباره به ساحل دریا رفتیم....
اینم دوتا از عکسهای هنری بسیار زیبا که بابایی دیروز گرفته....